110 نکته ی جالب در مورد امام زمان عج

 

1. مصلح جهانى و موعود آسمانى


در این کتاب صحبت از شخصیتى والا است که از اولین و آخرین منحصر است و داراى ویژگیهائیست که خداوند او را به آن امتیاز داده است. آن آقائى که علاوه بر جهات ولایت تکوینى و خلافت الهى داراى سلطنت حق و حکومت مطلق بر کره خاک خواهد شد و دولتى جهانگیر تشکیل مى دهد که در آن جز صدق و راستى، صفا و صمیمیت، گذشت و فداکارى، دوستى و احسان وجود ندارد. شخصیتى والاگهر که همه آشوبها و فتنه ها، نیرنگها و خودخواهیها را محو مى فرماید و به عنوان مصلح جهانى از اول آفرینش بشر، موعود آسمانى بوده و همه پیغمبران، امت خود را به مقدم شریفش مژده مى دادند.

2. منتقم حقیقى، دلخوشى ستمدیده ها


ستمدیده ها به این دلخوش بودند که بالاخره روزى منتقم حقیقى مى آید و داد ستمدیده ها را از ستمگران خواهد گرفت و با انقلاب جهانى خود، مستضعفین را بر مستکبرین چیره خواهد کرد. متدینین هم که از بى دینى ها، فسق و فجورها رنج مى برند با یادآورى زمان ظهورش به خود تسلى مى دهند و راستى چه مولود مسعودى است که یادش تسکین بخش آلام دردمندانست. در شخصیتش همین بس که در همه کتابهاى آسمانى به آمدنش مژده داده شده و خداوند دولتش را صالحین وارث زمین شمرده است و آن را مقدر حتمى خوانده است.

3. اهتمام فراوان درباره‌ی مهدى
سرورى عظیم الشان که از جدش خاتم الانبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) و از آباء عظامش صدها روایت در نام و لقب و کنیه و شکل و اخلاق و خصوصیات زندگیش و غائب و ظاهر شدنش رسیده است و چه اهتمام زیادى که به آن سرور داده اند و چه عظمتى دارد که این قدر درباره اش بحث فرموده اند. آرى هرگز نمى شود زمین از حجت خدا خالى باشد زیرا غرض از آفرینش، آشنا ساختن مردم به یکتاپرستى است. این همه دستگاه عظیم خلقت براى این است که افرادى پیدا شوند و از روى معرفت به یکتائى خداوند اقرار نمایند و از شوق محبتش او را بپرستند.

4. اوصیاى محمد نیز دوازده نفرند
راهنمائى مردمان به این وظیفه و کیفیت پرستش را حجت خدا عهده دار است، چگونه مى شود زمین خالى از حجت باشد و حال آن که حجت چنین وظیفه اى که زمین و آسمان به خاطر آن آفریده شده اند دارد. خداوند چنین مقدر فرموده که تعداد اوصیاى حضرت خاتم الانبیاء (صلى الله علیه وآله وسلم) همچون بعضى از انبیاء سلف، دوازده نفر باشند و چون دین اسلام ابدى و تا قیام قیامت پایدار (1) و پس از آن هرگز دینى نخواهد آمد، لذا راهنمائى که باید مردمان را رو به خدا بکشاند این طور مقدر فرموده که عمرش طولانى و به طرز ویژه اى زندگى نماید.

5. همچون آفتاب، تشبیه جالب و جامع
اینجا است که این سوال پیش مى آید: پس فائده‌ی امام غائب چیست؟ همان طور که جابر از پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) پرسید و پاسخى که شنید او را ساکت کرد که همچون آفتاب از پس ابر. و راستى چه تشبیه جامع و جالبى، مگر منافع آفتاب به تابش مستقیم بر روى کره‌ی خاکی منحصر مى شود؟

6. تابش از پس ابر نیز فایده‌ی ویژه دارد
به طورى که حساب کرده اند مقدار انرژى که از آفتاب به منظومه اش که زمین ما یکى از آنهاست مى رسد دو میلیاردم انرژى است که از آفتاب صادر مى شود. حال اگر بر بخشى از کره‌ی خاکی نورش مستقیماً نتابید بلکه از پس ابر نورافشانى کرد، از هزاران خاصیت و فایده‌ی دیگرش نمى توان چشم پوشید، حتى همین تابش از پس آفتاب نیز منافعى در بر دارد که در تابش مستقیم نیست. به برکت همین غیبت وجود شریفش، به این معنى که مردمان او را نمى شناسند چه بهره ها که به آنها مى رسد.

7. اعتقادى فراتر از حس
ایمان به غیب که نهایت ارزش را دارد براى آنان که اهل ایمانند حاصل مى شود. چقدر باور داشتن بدون دیدن ارزشمندتر است و راستى اسباب امتحان براى مدعیان ایمان است. آنان که اعتقادشان از حس، دیده و گوش، فراتر نمى رود ضعف استعدادشان آشکار گردد و آنان که عقلشان فراتر از حسشان است نیز معلوم گردند. آیا برکتى از این بهتر که معتقدین به قرآن که باورشان است اعمالشان را گواهى چون امام عصر (علیه السلام) است از ارتکاب معصیت چشم مى پوشند و به اعمال شایسته روى مى آورند.
منفعتى از این پر بارتر که با توجه به علم و قدرتش که رشته اى از علم و قدرت حق است در شدائد و مشکلات به او متوسل مى شوند و رفع شدت و سختیشان را از خداوند به واسطه‌ی او مى خواهند و تمنایشان را از او مسئلت مى نمایند.

8. جاذبه‌ی ولایت براى حفظ موجودات
اصلاً وجود آفتاب براى حفظ منظومه اش لازم است. اگر آفتاب نباشد، کجا زمین و مریخ و مشترى، زهره و زحل، عطارد و نپتون و شاید بعضى کرات دیگر و اقمارشان برقرارند؟ اگر آفتاب وجود مبارک مهدى (علیه السلام) نباشد، کى این نفوس بشر و انواع موجودات در کره‌ی ارض مى توانند باشند در حالى که جاذبه‌ی ولایتش آنها را نگه داشته است. چه رحمتها که به برکتش نازل و چه زحمتها که از تصدق وجود مبارکش برداشته مى شود. و راستى هر چه بیشتر در تشبیه جدش پیغمبر (صلى الله علیه و آله و سلم) فرو مى رویم، به حقایقى گسترده‌تر آشنا مى شویم و این تعبیر را از جمله‌ی جوامع الکلم آن حضرت مى توان به شمار آورد که در لفظ اندک معانى بسیارى که از مبداء وحى سرچشمه گرفته است گنجانیده است.

9. آنچه خوبان همه دارند تو تنها دارى
در بخش دیگرى از این کتاب روایتى از حضرت سجاد (علیه السلام) مورد بحث قرار مى گیرد که براى حضرت مهدى (علیه السلام) سنتهائى از انبیاى گذشته ذکر مى فرماید. از آن جمله در طول عمر، با حضرت نوح تشبیه مى شود که عمرى دو هزار ساله داشت و به مناسبت اهمیت مطلب و دفع پاره اى از شبهات و اشکالاتى که کم و بیش مطرح مى شود این بحث را مشروحاً مطرح مى نماید.

10. طول عمر مهدى در جنب قدرت حق
از اصحاب کهف و زنده ماندنشان به نص قرآن مجید به مدت سیصد و نه سال و سپس باقى ماندنشان به حسب روایات تایید مى آورد. از داستان عُزیر و یکصد سال مردنش و زنده شدن الاغش و تازه ماندن انگورش در ظرف یکصد سال حسب قرآن مجید براى جوان ماندن حضرت مهدى (علیه السلام) شاهد مى آورد. از جسدهاى مومیائى شده‌ی فراعنه و تازه ماندنش به خاطر دانشى که از خواص موجودات پیدا کرده استفاده مى نماید که خداوند آفریننده‌ی بشر و موجودات که همین دانش بشر نیز از او است به هر چیزى دانا و تواناست و هیچ چیزى در جنب قدرتش مشکل نیست.

11. تولدش ابراهیم وار و غیبتش همچون موسى
سپس پنهان ماندن ولادتش را همچون تولد حضرت ابراهیم خلیل الرحمن مى داند که نمرود، طاغوت زمان خواست از پیدا شدنش پیشگیرى کند و نتوانست و در غارى رشد کرد و عاقبت بتها را شکست و طاغوت را در هم کوبید. غائب شدند از انظار را به قضایاى حضرت موسى (علیه السلام) تشبیه مى کند که غیبت هاى متعدد کوتاه و طویل داشت و به طور کلى از غیبت هر پیغمبرى یاد مى کند که شیخ صدوق در کتاب غیبت خودش که به اشاره آن حضرت نوشته است یاد آور شده است.

12. یوسف ناشناخته و عیسى مورد اختلاف
ناشناخته ماندنش را در میان مردم به یوسف تشبیه مى کند. مى دانیم که یوسف صدیق سالیان متمادى در میان مردم مصر و مدتى نیز با برادرانش بود. با آنها آمیزش و گفتگو داشت. او را مى دیدند و با او سخن مى گفتند اما او را نمى شناختند. حضرت مهدى (علیه السلام) نیز این سنت را از یوسف دارد و مرویست پس از ظهور آن حضرت، مردم مى گویند شگفت این همان آقائى است که در میان ما بود، با او نشست و  برخاست مى کردیم و مى گفتیم و مى شنیدیم، ولى او را نمى شناختیم. و همچون عیسى که مردم در سرنوشتش مختلف شدند گروهى او را به دار زده، پنداشتند و برخى معتقد به زنده بودنش شدند. درباره‌ی آن بزرگوار نیز مردمان به اختلاف افتادند و جز آنان که خداوند دلهایشان را به ایمان امتحان فرموده باشد و بر آنها منت گذاشته و نعمتشان داده باشد بر اعتقادش ثابت نمى مانند. براى شاهد مطلب مواردى نیز نقل مى نماید از آن جمله کافرانى که مى خواستند پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) را بکشند او را ندیدند و در زمانى نه چندان دور که وهابی ها به کربلا مى ریزند و سید بزرگوار صاحب تفسیر کبیر را مى خواهند قطعه قطعه کنند او را نمى بینند.

13. نوابى که به حق سزاوار نیابت بودند
در بیشتر روایات مربوط به آن بزرگوار از دو غیبت کوچک و بزرگ آن حضرت سخن مى رود. در مدت هفتاد و چهار سال غیبت صغرى، چهار نفر از بهترین افراد و موثق ترین شیعیان فرامین آن سرور را به دوستدارانش مى رساندند و درخواستهاى آنان را به سمع مبارکش عرض مى داشتند. این شخصیت ها عبارتند از جناب عثمان بن سعید و محمد بن عثمان و حسین بن روح و محمد بن على سمرى که هر کدام داراى کرامات و فضائل بسیارى مى باشند که به حق شایسته‌ی نیابت از آن وجود گرامى بودند.(2)

14. دکان شیادها باید بسته شود
طبق آخرین نامه‌ی حضرت مهدى (علیه السلام) به نایب چهارمش، نایب خاص و سفارت از طرف حضرتش براى همیشه منتفى شده و به اصطلاح غیبت کبرى که شروع شد، دیگر کسى آن حضرت را به عنوان نمایندگى و ابلاغ دستوراتش به دیگران نمى بیند. مخصوصاً در این موضوع، شهید بزرگوار آیت الله دستغیب تاکید فراوانى مى فرماید مبادا افراد ساده لوح فریب شیادها را بخورند و باید راه مذهب سازى و دکان باز کردن بسته شود. خواب نامه هائى که یک کاه ارزش ندارد موجب این نشود که براى آریامهرها کشف و کرامت درست شود و به نام امام زمان (علیه السلام) اسلام را بکوبند.

15. منکر رؤیت امام زمان نیستیم
البته به هیچ وجه منکر رؤیت حضرت صاحب الامر (علیه السلام) نیستیم و نمى گوئیم هیچ کس خدمت امام (علیه السلام) نمى رسد یا آقا را هم اگر دید نمى شناسد، بلکه ممکن است او را ببینند و بشناسند و با او سخن بگویند و از ایشان استفاده نمایند، همان طور که دیده و شنیده وگفته و استفاده ها کرده اند و خود همین افرادى که خدمت حضرت رسیده و گواهى داده اند و از صالحین روزگار نیز مى باشند، یکى از دلیلهاى محکم بر وجود آن سرور عزیز است. آن چه مورد نظر و تاکید است، دعوى ملاقات به عنوان سفارت و نیابت و تبلیغ دستور به شیعیان است که طبق نص توقیع مبارک آن حضرت این موضوع منتفى است و مدعیش دروغگو و مفترى است. مدعیان دروغین نیز بسیار و جاه طلبان و شهرت پرستان که همیشه بوده اند از این موقعیت سوء استفاده ها کرده و احیاناً خواهند کرد. خود مردم باید هشیار باشند و به گزافه گوئی هایشان گوش ندهند.

16. کتابهاى حدیث و رجال در زمان غیبت
در زمان غیبت کبرى از نظر وظائف شرعى و تکلیف حرام و حلال چیزى فروگذار نشده است. اولاً مدارک احکام که از طرف اهل بیت (علیهم السلام) به یادگار گذاشته شده در ظرف چندین قرن بحث و تحقیق کافى درباره‌اش انجام گرفته است. روایات صحیح از سقیم، جدا و احادیث قوى از ضعیف ممتاز شده است. راویان خوب از دروغگویان تشخیص داده شده و با نوشتن کتاب رجال قدمى شایسته در این زمینه برداشته شده است. لذا از جهت مدارک فقهى رفع نیاز جامعه و اتمام حجت به آنها شده است.

17. متخصص در هر علم باید اظهار نظر کند
چیزى که مهم است این است که هر کس نباید به خود این حق را بدهد که از متن روایات استفاده‌ی فقهى نماید. آیا هر یک از ما که به علم طب وارد نیستیم به خود اجازه‌ی نسخه نویسى و طبابت مى دهیم؟ هر چند بتوانیم نام بعضى از بیماریها و داروى آن را بخوانیم و چیزى هم سر در بیاوریم. علم دین و رشته‌ی فقه از این قاعده مستثنى نیست و هر کس نباید به خود این حق را بدهد که هر چه در کتابهاى اصولى دید فوراً به فهم ناقص خودش مطلب را پیاده نماید، بلکه براى غیر متخصصین رجوع به متخصصین واجب است.

18. نیابت عام به فقهاى عدول
چون برداشت هر کس از مدارک نمى تواند راهنمایشان باشد، لذا به فقهایی عظام مردم را حواله داده اند، آنها که متخصص این فن مى باشند و عمرى را در راه فهم اخبار آل محمد (صلى الله علیه و آله و سلم) گذرانیده اند. باز هم نظر ژرف و عاقبت نگرى اهل بیت وحى و عصمت را در این حواله دادن مى نگریم، مبادا گرگهائى به لباس چوپان در آیند و با مارک فقاهت مردم را به دنیاپرستى و ریاست طلبى و شهرت خواهى و خلاصه شرک حقیقى سوق دهند، به جاى اینکه مردم را از خدا ترس و مؤمن و مودب به اخلاق اسلامى بار بیاورند، آنان را خود خواه و پول دوست تربیت کنند. لذا شرائط ویژه اى براى آن عالِم ذکر فرموده اند. از آن فقیهى باید پیروى کرد که به تمام معنى وارسته باشد، خودنگهدار و دیندار، مخالف هواى نفس و پیرو امر مولایش باشد، اصلاً تقلید از عالم بدون تقوى به این معنى ذکرشده جایز نیست، تا چه رسد به این که صحیح باشد و در این کتاب مى خوانیم که زیان عالم هوى پرست از لشکر یزید که آن جنایت را در کربلا مرتکب شد براى اجتماع اسلامى بیشتر است. لذا نهایت تقوى را در فتوى شرط مى داند و از قول حضرت صادق (علیه السلام) در تعریف از صفوان مى گوید که او ریاست طلب نیست.

19. رواج فساد در آخر الزمان
بخش دیگر این کتاب از بعضى از علائم آخر الزمان که در هنگام غیبت کبرى واقع مى شود خبر مى دهد، از رواج فحشا و فساد در زمین، از می‌گسارى آشکار و رباخوارى رسمى نقل مى کند، مطالبى که براى پیشینیان از عجائب و باور نکردنى بوده است، اما براى کسانى که در این دوره زندگى مى کنند، امرى عادى به شمار مى رود.

20. نشانه هاى ظهور و نزدیکى آن
درباره‌ی نشانه هاى آخر الزمان در جاهاى متعدد این کتاب و در هر جائى بخشى از آن نقل مى شود به طورى که تکرارى نیست و مطلب تازه اى یاد آورى مى گردد. از قضایائى که قبل از ظهور آن حضرت واقع مى شود که آن را به دو نوع تقسیم نموده اند، علائم حتمى و غیرحتمى بحث مى کند. از انقراض بنى عباس به عنوان یک مژده براى شیعیانى که منتظر دولت حق بوده اند خبر مى دهد. نشانه هاى حتمى ظهور آن حضرت را صیحه هاى آسمانى و خروج دجال و سفیانى و خسف بیداء و قتل نفس زکیه بین رکن و مقام و خروج سید حسنى را مقارن با ظهور آن حضرت شرح مى دهد و مخصوصاً یادآور مى شود که هیچ یک از علائم حتمى قریب الوقوع به زمان ظهور آن بزرگوار واقع نشده است هر چند از نشانه هاى غیرحتمى تعداد قابل ملاحظه اى تحقق یافته است.

21. مواریث انبیاء و تکرار تاریخ
از نکته هاى جالب که در این کتاب شریف به چشم مى خورد تذکر به این دو مطلب براى شناسائى بیشتر مقام مهدى (علیه السلام) است. یکى آن که مواریث انبیاء و ائمه‌ی هدى نزد آن حضرت مى باشد. عصاى موسى که آن همه معجزات از آن آشکار مى شد هم اکنون با آن حضرت است و مروى است که در زمان ظهورش آن را به سنگى مى زند و نان و آب همراهانش را به اعجاز تامین مى فرماید. عمامه‌ی محمد (صلى الله علیه وآله وسلم) و ذوالفقار على (علیه السلام)، زره داود از جمله مواریث انبیاء و اولیاء است که نزد آن بزرگوار مى باشد. نکته‌ی دوم تکرار تاریخ صدر اسلام در زمان آن حضرت مى باشد. همان طور که یزید پلید لشکریانى به مدینه و مکه فرستاد مدینه را غارت و قتل عام کرد و در صدد خراب کردن کعبه برآمد، نواده اش سفیانى نیز در زمان قریب به ظهور آن حضرت چنین جنایاتى را مرتکب مى شود. از طرف دیگر، همان طور که از لشکریان جدش حضرت امیر المؤمنین عده اى به عنوان خوارج شورش کردند و جز اندکى به سزاى جنایتشان رسیدند، گروهى از لشکریان سید حسنى که در حدود چهار هزار نفر به عدد خوارج نهروان هستند بر حضرت مهدى (علیه السلام) خروج مى کنند و به دست آن حضرت به هلاکت مى رسند و راستى تاریخ تکرار مى شود.

22. مجهول بودن وقت ظهور و انتظار فرج
از نکات جالب دیگر که در این کتاب شریف جلب توجه مى کند مجهول بودن وقت ظهور آن حضرت است که احدى از وقت دقیق آن اطلاع ندارد. مطابق بعضى از روایات بر خود آن حضرت نیز وقت آن معلوم نیست و از علوم ویژه‌ی خداوندى شمرده شده است و چه جالب در این کتاب علتش را احتمال داده است. انتظار فرج از بزرگترین عبادات است که شخص همیشه و در هر حال دل به لطف خدا ببندد و به رحمت و فرجش امیدوار باشد. این عبادت بزرگ نیز براى حضرت صاحب الامر (علیه السلام) مى باشد که منتظر فرج الهى به ظهور خودش باشد.

23. جریانات پیش از ظهور حضرت
در بخشهائى از این کتاب از وقوع فجایعى پیش از قیام مهدى (علیه السلام) خبر مى دهد. از خروج سفیانى و جنایاتى که در شامات و عراق و حجاز مرتکب مى شود، از قتل و غارت وحشتناک شیعیان و فسادى که در این منطقه حکمفرما مى شود خبر مى دهد.
از دجال، این ساحر شوم که جز مؤمنین ثابت قدم، دیگران در دام سحرش اسیر مى شوند و نغمه هاى شیطانیش یاد مى کند. از خسف بیداء یعنی به زمین فرو رفتن لشکر سفیانى در سرزمین بیداء مابین مکه و مدینه و خصوصیات آن را شرح مى دهد. از قیام سید حسنى از قزوین و پیشرفت کارش در راه اصلاح و مسلط شدنش بر بسیارى از بلاد و تسلیم حضرت مهدى (علیه السلام) شدنش خبر مى دهد. از گنج طالقان و افراد زنده اى که با سید حسنى و سپس با حضرت مهدى (علیه السلام) هستند و از سیصد و سیزده نفر افراد نخستین که خود را به آن وجود مبارک مى رسانند و به عدد اصحاب پیغمبر (صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگ بدر مى باشند صحبت مى کند. از فساد بسیار و کشتار فوق العاده اى که از آن به موت احمر تعبیر مى شود و ذهاب ثلثین یعنى دو سوم افراد بشر از بین مى روند و احتمالاً جنگ سوم جهانى با اسلحه هاى مخرب روز، خبر مى دهد.

24. معجزات و تشرف خدمت مهدى
از معجزات حضرت مهدى (علیه السلام) در ضمن داستان شیرین ابو راجح حمامى و همچنین اسماعیل هرقلى که در کتابهاى معتبر نقل شده است بحث مى کند و با عنوان کردن این قبیل داستانها معجزات آن حضرت را در ضمن حلاوت داستان با بیانى جذاب مى رساند که شنونده و خواننده را نه تنها ملال نمى گیرد بلکه با شوق بیشتر آن را مى شنود و مى خواند و دوستى آن حضرت در دلش شکوفاتر مى شود. از شوق پسر مهزیار اهوازى به زیارتش که بیست سفر حج به این قصد مى رود و عاقبت به هدف مى رسد، شیرین سخن مى گوید. از حدیث شیرین ولادت آن حضرت و داستان مادرش نرجس خاتون صحبت مى کند و از پاسخ دادن به هفتاد مسئله در کودکى در زمان پدرش خبر مى دهد.

25. زمانى ویژه و برکاتى خاص
زمان ظهور از برکات خاصى برخوردار است و به فرموده‌ی شهید بزرگوار ما، خداوند این قطعه از زمان را به این ویژگیها اختصاص داده است که به بعضى اشاره مى شود. از برکات ظهور موفور السرور امام مهدى (علیه السلام) مفاسد اخلاقى از بشر برداشته مى شود، چون عقول رشد مى کند و به مضمون فرمایش حضرت باقر (علیه السلام)، هنگامى که قائم ما ظاهر مى شود خداوند دست لطفش را بر سر بندگانش مى گذارد (نظر رحمت خاصى به بندگان مى فرماید) و عقل هایشان کامل مى گردد.(3) در نتیجه وقتى فناى دنیا را پیش چشم داشت و بقای آخرت را متوجه بود، وقتى موهوم بودن و اعتبارى بودن تجملات و شهوات دنیوى را فهمید و حقیقت داشتن آخرت را باور کرد، کجا به این زرق و برقها دل مى افکند؟ لذا به برکت ظهور آن حضرت که خداوند عقلها را کامل مى گرداند، مفاسد اخلاقى به خودى خود ریشه کن مى شود از حقد و حسدها، کینه و عداوتها دیگر خبرى نیست. اخوت اسلامى و برادرى ایمانى جاى دشمنى هاى بى جا را مى گیرد و همکارى و صمیمیت، فداکارى و محبت جاى درگیریهاى واهى را.

26. برکات خدا بر پرهیزگاران مى بارد
در این شرائط است که به مضمون آیه‌ی شریفه‌ی: "و اگر اهل قریه ها ایمان بیاورند و تقوى بورزند، درهاى (برکات) آسمانها را به روى آنان باز مى کنیم"(4)، خداوند توسعه‌ی فوق العاده اى که تا آن روز در کره‌ی زمین سابقه نداشته است، براى آنان فراهم مى فرماید. اینجا است که به مضمون بسیارى از روایات پى مى بریم که مى فرماید زمین گنجهایش را به تمام بیرون مى ریزد و گوشه اى از زمین بدون سبزى و کشت و زرع نمى ماند، مردمان در آن روزگار از قواى بیشتر و نیروى خدادادى برخوردارند، چشمها و گوشها خیلى حساستر مى شود، با دست قطعه‌ کوه را مى کنند و از این قبیل مطالب. چون تقواى فردى و اجتماعى را به خوبى رعایت مى کنند، خدا هم برکات فردى و اجتماعى را بر آنان نازل مى فرماید. مخصوصاً به برکت قناعت، دیگر حرص نمى زنند و به آنچه خداوند بر ایشان خواسته، راضى و دلخوشند،، لذا زندگیشان را به خوشى مى گذرانند.

27. آرزوى درک زمان ظهور
اینک پى به آرزوى بزرگان و خوبان براى درک چنین روزگارى مى بریم، چه روزگار سعادتى که از هر طرف بنگرى، نور امام (علیه السلام) مى تابد و آثار وجودى و ولایتش عالم را فرا گرفته است. «اللهم انا نرغب الیک فى دولة کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله» "خداوندا ما خدمت حضرتت اظهار میل مى کنیم نسبت به آن دولتى که به برکت آن اسلام و مسلمین را عزیز مى گردانى و نفاق و منافقین را ذلیل مى سازى". خداوندا ما آرزوى درک زمان ظهور حضرت مهدى (علیه السلام) موعود آسمانى و منتقم حقیقى را داریم. و راستى چه خوش فرموده است شهید محراب که چقدر براى منتظران آن حضرت لذت بخش است هنگامى که منادى الهى و صیحه‌ی آسمانى بلند مى شود که این مهدى (علیه السلام) است، پسر امام حسن عسکرى است، چه نشاطى پیدا مى کنند آنان که آرزوى شنیدن چنین نغمه‌ی مسرت بخشى را داشتند. بى خود نیست که امام صادق (علیه السلام) ناله‌ی شوق سر مى دهد و دعا براى تعجیل ظهورش مى کند و به ما مى آموزد که حتماً براى تعجیل فرجش دعا کنید و نگوئید "المقدر کائن" آنچه خداوند تقدیر فرموده است مى شود، بلکه چه بسا به برکت دعاى مؤمنین، ناله‌ی مشتاقان، خداوند فرجش را نزدیکتر فرماید.

28. کتابى عظیم در حجم اندک
اینک خواننده‌ی عزیزى که تا اینجا ما را همراهى مى کردى، خودت انصاف بده با این تحلیل مختصرى که از مطالب این کتاب خواندى، چقدر مطلب جالب و شیوا در حجم اندک در این کتاب نهفته است و راستى کتابى عظیم را تشکیل مى دهد که نور ولایت مهدى (علیه السلام) را در دلها مى تابد.
روانش شاد که خدا چه برکتى به عمرش داد که از سخنانى که در نزدیک سى سال قبل گفته، امروز اینگونه مردم بهره مند مى شوند و چه اخلاصى در عملش نهفته بوده که خداوند این چنین به گفته ها و نوشته هایش ترتیب اثر مى دهد.
آنچه ملاحظه مى فرمائید در تحت هشت عنوان از سخنرانیهاى آن بزرگوار جمع آورى شده در حالى که شاید یک دهم آنچه آن بزرگوار درباره‌ی حضرت مهدى (علیه السلام) سخنرانى فرموده نیست و اى کاش رفقایش به فکر بودند گوهرهائى که از دهان مبارکش بیرون مى آمد جمع آورى مى کردند و نگه مى داشتند. باشد که نسلهاى آتیه از این خرمن پر بهره ببرند.

29. جمهورى اسلامى، زمینه ساز انقلاب مهدى
سخن به درازا کشید، ولى یک مطلب را نمى توانم ناگفته بگذارم. چند روز قبل یک نفر مى پرسید مگر نه روایات متعدد داریم که حضرت حجت عجل الله تعالى فرجه وقتى ظهور مى فرماید که زمین پر از ظلم و جور شده باشد، آن وقت حضرت زمین را پر از عدل و داد مى کند؟ گفتم چرا، اما مهلتش ندادم دنباله‌ی پرسش خود را بیاورد، زیرا این سوال از پیش از پیروزى انقلاب نیز از حلقومهائى که معلوم بود از کجا تغذیه مى شود، بیرون مى آمد. آنان که در کورى گرفتارند و حاضر نیستند دستشان را به چشم دارى بدهند تا آنها را ببرد بلکه خودشان را بیناتر از دیگران مى بینند. حالا که گفته شده امام زمان در وقتى که زمین پر از ظلم و جور است ظهور مى کند تا عدل را برقرار کند آیا معنیش این است که ما دست روى دست بگذاریم و تماشاگر جنایت جنایتکاران باشیم در حالى که به فرموده‌ی شهید آیت الله دستغیب جمهورى اسلامى زمینه ساز حکومت مهدى (علیه السلام) است.

30. آیا بگذاریم ظلم عالمگیر شود؟
یا به گفته‌ی آن جاهل باید کار را خرابتر کرد تا حضرت زودتر بیاید، پس چرا به عنوان طرفدارى از مذهب حق با حزب منفور ضاله مبارزه مى کردید؟ بگذارید فرقه‌ی ضاله خود در ضلالت و دیگران را نیز به ضلالت بکشانند و کار را خرابتر بکنند، شاید حضرت زودتر آمد. آیا وظیفه‌ی ما این است که بگذاریم ظلم عالمگیر شود تا امام زمان (علیه السلام) زودتر ظهور بفرماید؟